به گزارش خبرگزاری حوزه، «مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعان گوناگون پرداخته و حوزه نیوز مطالب کاربردی این کتاب را در شماره های مختلف تقدیم شما قرآن دوستان میکند .
فصل هفدهم
شانزدهمین مثال: عالم منحرف
خداوند متعال در آیات ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۷ سوره اعراف در شانزدهمین مثل می فرماید: «وَاتلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ، وَلَوْ شَئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلکِنَّهُ اَخْلَدَ اِلی الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکُهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ».
بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولی [سرانجام ] خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد. و اگر می خواستیم، [مقام] او را با این آیات [و علوم و دانشها] بالا می بردیم؛ [امّا اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم] و او به پستی گرایید، و از هوای نفس خود پیروی کرد. مثل او همچون سگ [هار] است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز کرده، زبانش را بیرون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند؛ [گویی چنان تشنه دنیاپرستی است، که هرگز سیراب نمی شود] این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را [برای آنها] بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).
دورنمای بحث
در این آیات سه گانه، سخن از عالم و دانشمندی است که در مسیر صحیح بوده و به مقامات معنوی عالی دست یافته است؛ ولی تدریجاً منحرف و از درگاه خداوند رانده شده است. خداوند چنین دانشمندی را به سگ هار تشبیه می کند تا دیگران از او پند و عبرت گیرند.
شأن نزول آیه
در این که منظور از عالم و دانشمندی که در این آیه از او سخن به میان رفته چه شخصی است، بین مفسّران گفتگوست: مشهور مفسّران بر این عقیده اند که منظور «بلعم باعورا» است. او یکی از علمای بنی اسرائیل بود که در مسیر عبادت، پیشرفت چشمگیری داشت تا آن جا که به «اسم اعظم» دست یافته، «مستجاب الدّعوة» شد. هنگامی که حضرت موسی (علیه السلام) به مقام شامخ و رفیع نبوّت نایل شد، این مسأله آتش حسادت را در دل و روح بلعم باعورا شعله ور ساخت! آتش حسادت هر روز فروزان تر شد، فضایل او را در کام خود می سوزاند. حسادت از یک سو، و دنیاپرستی از سوی دیگر، سبب شد که بلعم باعورا به دربار فرعون پناه آورده، از «وعاظ السّلاطین» شود و تمام افتخاراتش را از دست داده، عاقبت به شر شود.
قرآن مجید داستان این عالم منحرف را بیان فرموده، تا مایه عبرت دیگران شود. بعضی دیگر از مفسّران برآنند که منظور از عالم در آیه شریفه، «امیة بن ابی الصلت» است. امیّه از شاعران معروف زمان جاهلیّت است که نخست ایمان آورد؛ سپس بر اثر حسادت به مقام پیامبر (صلی الله علیه وآله) بنای مخالفت نهاد.
و برخی نیز معتقدند که منظور از این دانشمند منحرف «ابوعامر نصرانی» است. ابوعامر از راهبان مسیحی بود که پس از مسلمان شدن به منافقان پیوست و برای هم پیمان شدن با سلطان روم، راهی آن کشور شد. پس از آن به مدینه بازگشت و عدّه ای از منافقان را با خود هم کیش نموده، مسجد معروف «ضرار» را بنا نهاد.در بین این سه قول، قول اوّل صحیح تر و دو احتمال دیگر بعید به نظر می رسد؛ چه این که در صدر آیه، جمله «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأ الَّذی...» قرینه است بر این که این جریان مربوط به اقوام پیشین است.(۱)
شرح و تفسیر
«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأ الَّذی اتَیْناهُ ایاتِنا» ای پیامبر! داستان آن مرد را ـ که آیات الهی به او عطا شد و مشمول رحمت الهی قرار گرفت ـ برای مسلمانان و یاران و اصحاب بخوان.
منظور همان احکام تورات و مواعظ آن است؛ یعنی او به احکام تورات و موعظه های آن کاملا آشنا و عامل بود. عدّه ای دیگر بر این عقیده اند که مراد از آیات الهی، نایل شدن به اسم اعظم است؛ و از همین جهت بود که بلعم باعورا مستجاب الدّعوة شد و در جامعه نفوذ فوق العاده ای پیدا کرد.
«فَانْسَلَخَ مِنْها فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ» «اِنْسَلَخَ» از مادّه «سَلَخَ» به معنای «از پوست درآمدن» است. از این رو، به کسی که پوست گوسفند را می کَند، سلاّخ می گویند و امّا کلمه «اَتْبَعَ» دو معنا دارد:
الف ـ «اتبع» به معنای «تبع» و «لحق» است؛ یعنی شیطان او را تابع خود گرداند.
ب ـ به معنای فعل ثلاثی مجرد خود به کار رفته است؛ یعنی شیطان از او تبعیّت کرد. به عبارت دیگر، گمراهی و ضلالتش آنقدر بالا گرفت که از شیطان گوی سبقت را گرفت! بسا آن شخصی که کار بسیار زشتی را به سبکی تازه انجام می داد و مرتّب بر شیطان لعن می فرستاد. شیطان بر او ظاهر شد و گفت: لعنت بر خودت باد! من با تمام شیطنتم این کار را نمی دانستم و از تو آموختم!
بنابراین، معنای آیه با توجّه به توضیحات فوق این چنین می شود که: بلعم باعورا از آیات الهی تهی و خالی شد؛ یعنی علی رغم این بود که در ابتدا، آیات و علوم الهی چنان بر او احاطه داشت که چون پوستی در تن او شده بود؛ امّا ناگهان از آنها منسلخ و تهی شده، در پی شیطان رفت یا شیطان در پی او، در نتیجه، عاقبت او به شر ختم شد و در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار گرفت.
«وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ اَخْلَدَ اِلَی الاَْرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» یعنی اگر می خواستیم که او به اجبار در راه حق بماند، این کار را انجام می دادیم؛ ولی این چنین نکردیم تا ببینیم او، خود با اختیارش چه می کند؛ زیرا دین اسلام، دین اختیار است نه اجبار «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً» ما راه را به او نشان دادیم؛ خواه شاکر باشد، خواه ناسپاس!(۲) خداوند عالم می توانست نماز، روزه، حج، زکات و سایر واجبات الهی را غریزی انسان قرار دهد؛ یعنی همان گونه که انسان آب و غذا می خورد، این گونه عبادات را غریزتاً بجا آورد؛ ولی این چنین نکرد، بلکه انسان را آزاد و مختار آفرید تا بشر هدایت، تکامل، پیشرفت، آزمایش، ثواب، عقاب و... داشته باشد و اینها بی معنا نباشد.
در نتیجه، آیه می فرماید: ما بلعم باعورا را به خود واگذاردیم؛ ولی این عالم منحرف بنی اسراییلی ـ که روزی مُبلّغ نیرومند حضرت موسی (علیه السلام) بود ـ بر اثر دنیاپرستی، وعده های فرعون و حسادتی که نسبت به مقام موسی (علیه السلام) داشت، به جای آن که پیروی از موسی و خدای خویش کند، تابع هوی و هوس خویش گردیده، از درگاه خداوند رانده شد. پس بنابر آیه فوق، عامل سقوط بلعم باعورا دو چیز است:
۱ـ دنیا پرستی و تمایل به فرعون؛
۲ـ هواپرستی و پیروی از شیطان.
«فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ» مثل بلعم باعورا، مثل سگ هار است. سگهای معمولی در خدمت انسان هستند و منافع معقول و قابل توجهّی دارند؛ به همین جهت، از نظر فقه اسلامی خرید و فروش چنین سگهایی مجاز شمرده شده است؛ ولی سگ های هار (سگ های مبتلا به بیماری هاری) ـ که بعضی از انسان ها نیز بدان مبتلا هستند ـ از نظر فقه اسلامی بی ارزش شناخته شده است؛ زیرا قبل از این بیماری، کار او مراقبت بود و اکنون مزاحمت.
از ویژگی های سگ های هار این است که: معمولا دهانشان باز است و زبانشان همیشه در حرکت است؛ این حالت به سبب حرارت زیاد است که بر اثر بیماری در درون بدن آنها به وجود می آید و حرکت زبان به حکم بادبزنی است که مقداری او را خنک می کند. سگ هار همیشه تشنه است و هیچ گاه سیراب نمی شود و در هر صورت ـ چه به او کمک کنند، چه رهایش سازند ـ به فرد مقابل حمله می کند.
قرآن مجید در این مثال زیبا، عالم منحرف را به سگ هار تشبیه کرده است؛ یعنی انسان این چنینی نه تنها فاقد ارزش است، بلکه بسیار خطرناک است و هوا و هوس و دنیاپرستی چشم او را کور کرده است؛ به گونه ای که نه دوست را می شناسد و نه دشمن را.
«ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (۳) این مثال جمعیّتی است که آیات الهی ما را تکذیب کردند؛ ای پیامبر! این داستانها را برای عموم مردم ـ مخصوصاً یهود و نصارا ـ بخوان تا عبرت بگیرند و اندیشه کنند، که اگر آنها هم آیات الهی را تکذیب کنند، سرنوشتی چون داستان بعلم باعورا خواهند داشت.
پیام آیه
خطر دانشمندان منحرف
بعلم باعورا از آن مقام بسیار والای که داشت، بر اثر هواپرستی و تبعیّت از شیطان سقوط کرد و به حدّی تنزّل نمود که قرآن مجید او را به یک حیوان درّنده تشبیه می کند که به هیچ کس رحم نکرده، حالت جنون و هاری به او دست می دهد. عشق به دنیا، هواپرستی و تبعیّت از شیطان عالمی را ـ که به اسم اعظم دست یافته بود ـ دیوانه کرد؛ به گونه ای که مانند آن سگ هار همیشه تشنه است و از عطش دنیاپرستی سیراب نمی گردد. چنین عالمی خطرهای فراوانی دارد که به بعضی از آن اشاره می شود:
الف ـ چنین عالمی در خدمت ظالمان قرار می گیرد (وعّاظ السلاطین) که همواره در طول تاریخ در خدمت پادشاهان و حکمرانان ظالم بوده اند. روشن است که خطر این نوع دانشمندان از زمامداران ظالم کمتر نیست.
پادشاهی در زمانهای گذشته تصمیم گرفت تا برنامه خاصّی را اجرا کند. عالم و دانشمند درباری را طلبیده، برنامه خود را به او ارائه کرد تا نظر «شرع» را درباره آن جویا شود. عالم منحرف خود فروخته، گفت: «نظر شرع وسیع است؛ تا اراده سلطان بر چه تعلّق گیرد»! یعنی هر چه اراده سلطان به آن تعلّق گیرد، به همان، صورت شرعی می بخشیم!
آری، این گونه دانشمندان هستند که ظلم ظالمان را توجیه می کنند! این افراد هستند که پایه های ظلم را استحکام می بخشند و مردم را از هر گونه تشیّج علیه ظلم، منصرف می سازند؛ حتّی دانشمندان این چنین بودند که در دوران حکومت «بنی امیّه» و «بنی عباس» از قول پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمّه (علیهم السلام) به جعل حدیث می پرداختند و گاهی در مدح بعضی از سلاطین ظالم روایت جعل می کردند!
ب ـ چنین علما و دانشمندان منحرفی، پایه های اعتقادی مردم را متزلزل می کنند! وقتی مردم عامی، عالم بی عملی را مشاهده کنند و دریابند که او به گفته های خویش جامه عمل نمی پوشاند، اعتقاد آنها نسبت به دین سست می گردد؛ و چه بسا درباره بهشت و جهنّم و حساب و کتاب قیامت نیز تردید کنند و با خود بگویند: «اگر از قیامت خبری هست، گویندگان دین به عمل سزاوارترند». بنابراین، اگر حاکمان ظالم، تنها دنیای مردم را تیره و تار می کنند، دانشمندان منحرف آخرت مردم را تباه می سازند.
ج ـ عالم منحرف مردم را به گناه می کشاند!
کشورهای مخالف اسلام، جهت مبارزه با دین مبین اسلام، در صد سال پیش، فرقه ضالّه ای را تأسیس کردند که برای شدّت بخشیدن به آن، عالم منحرفی را در دامن خود پروراندند. او کتابی در تأیید این فرقه، با سوء استفاده از آیات و روایات نوشت. این عالم منحرف با کتابش، آنقدر گمراه کننده بود که هیچ یک از پایه گذاران فرقه ضالّه، به اندازه این دانشمند منحرف سبب گمراهی مردم نشدند.
از این رو، فرهیختگان معارف الهی باید بدانند که سبب انحراف این نوع دانشمندان عدم اخلاص آنهاست. آنها از ابتدای تحصیل، رضا و خشنودی حضرت حق را در نظر نداشتند و همیشه دیناپرستی و پیروی از هوی و هوس را وجهه همّت خود قرار داده اند و به همین جهت، آخرت خود را تباه ساختند.
لذا انسان به هر مقامی دست یافت، نباید خود را وسوسه های شیطان در امان بداند؛ چه این که احساس چنین چیزی، آغاز انحراف و سقوط آن شخص محسوب می شود، بلکه انسان همواره باید بین خوف و رجا باشد؛ خوف و ترس از وسوسه های شیطان و هوی نفس، و رجا و امیدواری به رحمت و لطف خداوند بخشنده مهربان.
عالم و دانشمند دینی از دیدگاه امام حسن عسکری(علیه السلام)
عالم سترگ و فقیه توانمند، شیخ انصاری ـ رضوان اللّه علیه ـ در کتاب ارزشمند «فرائد الاصول» حدیث بسیار زیبایی را از تفسیر گران سنگ امام حسن عسگری(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت در تفسیر شریفشان فرموده اند: «شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چرا خداوند، مردم یهود را به خاطر تقلید از علمایشان مذمّت کرده است؛ ولی مسلمانان را نه تنها مذّمت نکرده، بلکه به آنها دستور می دهد تا از دانشمندان خود تقلید کنند؟ امام صادق(علیه السلام) در جواب فرمودند: همان گونه که علما و دانشمندان ما با دانشمندان یهودی از جهتی فرق دارند، امّت ما نیز با امّت یهود تفاوت دارند! تفاوت آنها در این است که مردم یهود، انحراف و فساد دانشمندان خود را مشاهده کردند؛ ولی با این حال، در پی آنها رفتند و از آنها تبعیّت کردند! آنها دیدند که علمایشان صریحاً دروغ می گویند؛ رشوه خواری می کنند، مال حرام می خورند و... ولی با مشاهده چنین وضعی، از آنها پیروی کردند. از این رو، خداوند مردم یهود را در تقلید از علمای خود مذمّت کرده است و اگر مردم ما نیز از دانشمندان منحرف تقلید کنند، یقیناً مورد مذمّت خداوند قرار خواهند گرفت. امّا چنانچه علما و دانشمندان ما دارای چهار صفت ذیل باشند، بر مردم واجب است که از آنها پیروی کنند:
۱ـ «صائناً لنفسه»؛ خود را در مقابل زرق و برق دنیا حفظ کنند و خویشتن دار باشند.
۲ـ «حافظاً لدینه»؛ حافظ دین خود باشند و دینشان را به دنیای خود یا دیگران نفروشند.
۳ـ «مُخالفاً لهواه»؛ با نفس امّاره خود مبارزه کنند و تسلیم خواهشهای نفسانی نشوند.
۴ـ «مطیعاً لامر مَولاه»؛ تنها رضا و خشنودی خداوند را در نظر داشته باشند و کاملا تسلیم او باشند.
بنابراین، دانشمندانی که دارای این صفات و در پی هوی و هوس خود باشند و دنیا را بر دین خویش مقدّم بدارند، ما از آنها بیزار هستیم و ضرر این گونه دانشمندان از لشکر یزید بر سپاه امام حسین(علیه السلام) بیشتر است».(۴)
سؤال: چرا دانشمندان منحرف از سپاهیان یزید بدترند؟
پاسخ: زیرا لشگریان یزید، به گونه آشکار و صریح و بی پرده دشمنی می کردند؛ ولی این عالمان فاسد، همچون گرگانی هستند که در لباس چوپانی جلوه کرده اند و مرموزانه به نام دین بر دین آسیب می رسانند. روشن است که خطر این دانشمندان به مراتب از دشمنی آشکار افزون تر است.
آنچه مایه مباهات شیعه است، این است که شیعه در طول عصرها و نسلها پیرو علما و مراجعی بوده است که شرایط رهبری و زعامت را بر وفق مراد ائمّه(علیهم السلام)مراعات کرده اند و مدام مورد لطف و عنایت آن بزرگوار قرار داشته اند.
بی شک تقلید از این گونه عالمان زاهد و آگاه نه تنها مذموم نیست، بلکه بنابر آیات قرآن و روایات ائمّه معصومین(علیهم السلام) واجب شمرده شده است.
پاورقی:
۱- بی شک منظور آیه از دانشمند، هر شخصی که باشد، همانند سایر آیاتی که در شرایط خاصّی نازل شده است، عموم را در برمی گیرد؛ مخصوصاً که در مورد این آیه، روایتی از امام باقر (علیه السلام) وارد شده است که این آیه مثلی است برای همه اهل قبله. برای توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، جلد ۷، صفحه ۱۶ ر.ک.
۲- این قسمت از آیه نیز بر امّت های پیشین دلالت دارد؛ نه بر عصر زمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)؛ بنابراین، جمله مذکور دلالت می کند که منظور از دانشمند در آیه فوق «بلعم باعورا» است.
۳- سوره انسان، آیه ۳.
۴- فرائد الاصول، چاپ یک جلدی قدیمی، صفحه ۸۵. این روایت اگرچه از نظر سند محلّ گفتگو است؛ لکن همان طور که شیخ انصاری ـ رضوان اللّه تعالی علیه ـ در ذیل روایت ذکر کرده است، متن آن به قدری محکم و قوی و زیباست که شاهد صحّت حدیث است؛ همانند متن و مضمون نهج البلاغه و صحیفه سجّادیه که بر صحّت صدق روایات مندرج در آن گواهی می دهد.